انسان در جستجوی آرامش
فهرست مطالب
1.نقش یوگا در آرامش
2. رواقیون و مسألهی آرامش
3.تغییر تا آرامش
در این متن خواهیم خواند
در این نوشتار میخوانیم که چگونه میتوان به آرامش دست یافت و آیا این آرامش و دستیابی برای همه به یک مسیر و صورت خواهد بود.
برای کسانی که دوست دارند بیشتر اوقات کمی آرام تر باشند، توانایی حفظ خونسردی در شرایط سخت هم تحسین برانگیز و هم رشک آور است. برخی افراد ذاتا بیخیال هستند یا این ویژگی قابل یادگیری است؟
اشخاص زیادی در یوگا دنبال آرامش هستند. یوگا در شکل اصلی خود، یک تمرین روحی و فلسفی است و همان طور که در یوگا سوترا آمده توقف عملکرد هوشیاری عادی است. این ورزش قطعا آرامش بخش است، اما هدفش این نیست، بلکه افراد با آن می توانند رگبار مداوم احساسات و افکاری را متوقف کنند که حواسشان را پرت می کنند و در نتیجه واقعیت مسایل را ببینند.
این بخش به سخنان رواقیون و اپیکوری ها شباهت دارد. آنها برای حالاتی چون آسایش خاطر و متانت ارزش قائل بودند، اما دلیلش این نبود که اینها احساسات مطلوبی هستند، بلکه از این نظر که اینها محصول فرعی این ادراک مشخصند که چه چیزی در زندگی اهمیت دارد و چه چیزی ندارد. مثلا اگر بفهمیم منابع دنیا ارزش محدودی دارند، به خاطر خراب شدن یا گم شدن شان ناراحت نمیشویم.
همان طور که اپیکتتوس می گوید: «اگر به كوزهای علاقه دارید بگویید این کوزه ای است که من به آن علاقهمندم. پس اگر شکست، ناراحت نخواهید شد.» اما دیدگاه او بسیار رادیکال تر از چیزی بود که به نظر می رسد. و نه تنها برای اموال و داراییها بلکه در مورد روابط و افراد هم صدق می کرد.
هیچ یک از این سنتها آرامش را به خاطر خودش نمی خواهند. ما دنبال آرامش هستیم تا به چیزی حقیقی تر برسیم. نکته ی اصلی در این موضوع، واقع بینی است.
بیش تر ما اغلب چشم انداز را گم میکنیم و بابت مسایل کم اهمیت نگران یا عصبانی می شویم. اگر دیدگاه اپیکتتوس را صادقانه برای ماشین، لباس و خانه و حتی مسایل بنیادی تر به کار بگیریم، بسیار آرام تر میشویم.
با تسکین ذهن یادمان می افتد چه چیزهایی واقعا اهمیت دارند و به راحتی در جریان مه آلود زندگی روزانه گم شدهاند.
مارکوس اورلیوس با مراقبه های مکانی و زمانی، واقع بینانه به مسایل مینگریست. او مینویسد: «ابدیت گذشته و آینده پیش روی ما هستند، همچون شکافی که نمی توانیم عمقش را ببینیم. پس باید احمق باشیم تا دچار تکبر یا پریشانی یا هر نوع خشمی شویم. انگار چیزهایی که ما را عصبانی می کنند، ماندگارند.»
با اندیشیدن به سؤالات بزرگ فلسفی نیز می توان چنین تأثیری را مشاهده کرد. به گفته ی برتراند راسل این کار همچون پادزهری برای زندگی است که در آن اهداف و علائق محدود ما همیشه در اولویت قرار می گیرند: «در چنین زندگی ای، چیزی پر تب و تاب و محدود وجود دارد. در مقایسه با آن، زندگی فلسفی آرام و رهاست.» با اندیشیدن به چیزی فراتر از خودمان دغدغه های خودخواهانهمان کوچک میشوند و میفهمیم در چشم اندازی بزرگتر اهمیت چندانی ندارند.
مارکوس اورلیوس نیز می گوید: «بیشتر حرفها و اعمال مان ضروری نیستند. اگر حذفشان کنید، زمان و آرامش بیشتری خواهید داشت.» او توصیه میکند در فواصل منظم از خود بپرسیم ایا این مسأله ضرورت دارد؟»
مارکوس اورلیوس می گوید: «بیشتر حرفها و اعمال مان ضروری نیستند. اگر حذفشان کنید، زمان و آرامش بیشتری خواهید داشت.» او توصیه میکند در فواصل منظم از خود بپرسیم ایا این مسأله ضرورت دارد؟»
بنابراین اساس توسعه ی یک چارچوب ذهنی آرام تر، رسیدن به واقع گرایی از طریق بررسی ارزش و اهمیت مسایل، تسکین ذهن و اندیشیدن به مسایلی فراتر از خودمان است. کاهش سرعت نیز مفید است. اما نباید انتظاراتی غیرواقعی از سطح خونسردی خود داشته باشیم.
بر اساس سنتهای یونان باستان، همه میتوانیم به آرامش برسیم، اما باید با تمام توان افکار اشتباهی را به چالش بکشیم که باعث می شوند برای مسایل بی ارزش، اهمیت قائل شویم. در هر حال این که همه می توانند به این مهم دست یابند، جای بحث دارد. سرشت افراد می تواند در مقابل تغییر مقاوم باشد. اگر ذاتا به راحتی به هم می ریزید و اصرار دارید به فردی کاملا خونسرد تبدیل شوید، به جای آرامش بیشتر تلاطم بیشتری برای خود خلق خواهید کرد.
البته منظور این نیست که تغییر طرز فکر نمیتواند تجربهی تغییر زندگی ما را تغییر دهد.تا زمانی که بپذیریم رسیدن به دستاورد های تدریجی محتمل تر از تغییرات کلی است.
برای تفکر:
شما برای بیشتر کردن آرامش خود چه کار می کنید؟
پست های مرتبط
27 آذر 1402
10 شهریور 1401
9 شهریور 1401
8 شهریور 1401
8 شهریور 1401
دیدگاهتان را بنویسید