چرا خود را قربانی یک مصیبت و یا حادثه خاص می دانیم؟
فهرست مطالب
- منابع دلنگرانی
- سرک کشیدن به امور دیگران
- قربانی دانستن خود
- مصیبت منحصربه فرد
در این متن خواهیم خواند
ما همیشه گمان می کینم در جهان تنها کسی هستیم که مثلا برادرمان در حقمان ظلم کرده و یا همسرمان به ما خیانت کرده و … اصلا اینگونه نیست. بلکه هر وقت عمومیت بیابد خودش تبدیل به نعمت می شود چون می فهمیم که هم سرنوشتان فراوانی داریم.
یکی از منابع دلنگرانی این است که همیشه خود را قربانی یک مصیبت و یا حادثه خاص میدانیم.
خیلی مواقع زندگی را بی معنا مییابیم و برای آنکه از زندگی تکراری جدا شویم، دست به کارهایی میزنیم که دلنگرانی ایجا می کند و خیلی مواقع انسانها برای دور شدن از ملال زندگی به اعتیاد پناه می برند که وضع را بدتر میکند. اگر زندگی معنادار باشد اصلا تکراری نمی شود مثل ناهار و غذا خوردن که تکرار میشوند ولی تکراری نمیشوند، چون معنادار هستند
- بعضی دانستنی ها هستند که اگر شما واقف به آنها بشوید ولو رنجی می برید اما توانایی دارید که کاری را هم در قبالش انجام بدهید. اما گاهی مواقع به چیزهایی علم می یابید که رنج و دل نگرانی ایجاد می کنند و کاری از دستمان بر نمی آید. ما باید آگاهانه از این اطلاع یافتن ها دست بشوییم.
- سرک کشیدن به امور دیگران که از همه چیز مطلع بشویم و به همه جا ناخنک بزنیم اصلا چه سودی برایت دارد. حتما در دور بر شما افراد این چنینی را دیده اید. خیلی از این امور بی جهت انسان را گرفتار درد و رنج می کنند و کاری از دست انسان نیز بر نمی آید. از پیامدهای دیگر این است که این جور خبرها رفته رفته انسان ها را سنگدل هم می کند و آستانه رقت قلب آنها بالاتر می رود. ولی خوب ما فعلا این طرف را مدنظر داریم که من چرا بی دلیل وارد این بحثها بشوم. اصلاً به من و تو چه؟ در خیلی از امور باید گفت به من چه.
یکی از دلنگرانی هایی که ما داریم این است که فکر می کنیم مصیبت های ما، یک مصیبت منحصر به فرد است. فردی که گرفتار افسردگی است در مراحل اولیه خیال می کند که ناراحتی او، منحصر به اوست
- یکی از منابع دلنگرانی این است که همیشه خود را قربانی یک مصیبت و یا حادثه خاص می دانیم. من اگر مطلع بشوم که مبتلا به سرطانی شده ام که در دنیا حدود ۴۰ میلیون نفر هم به آن مبتلایند، اینجا آسوده خاطر هستم، در مقایسه با اینکه مطلع بشوم که مبتلا به سرماخوردگی شده ام که در طول تاریخ که من اولین فردی هستم که به آن مبتلا هستم ولو اسم آن سرماخوردگی باشد. در مورد اول میگوییم بالاخره برای این همه مبتلا، کاری انجام خواهد شد که از این طریق من هم منفعت آن را خواهم دید.
- ولی در مورد دوم کدام محقق و پژوهشگر می آید و وقت خودش را اختصاص میدهد به تحقیق در مورد بیماری من؟ و حالا به نتیجه برسد یا نرسد. یکی از دلنگرانی هایی که ما داریم این است که فکر می کنیم مصیبت های ما، یک مصیبت منحصر به فرد است. فردی که گرفتار افسردگی است در مراحل اولیه خیال می کند که ناراحتی او، منحصر به اوست. یک روان درمانگر می گوید تو منحصر به فرد نیستی و در این مدت مثلا ۲۰ سالی که روان درمانی کرده ام به ۵۰۰۰ نفر مثل تو برخورد کرده ام، گفتن همین جمله، بار آزار را در شما کم می کند، چون نشان میدهد تو یک مورد استثنایی نیستی. ما همیشه گمان می کینم در جهان تنها کسی هستیم که مثلا برادرمان در حقمان ظلم کرده و یا همسرمان به ما خیانت کرده و … اصلا اینگونه نیست. بلکه هر وقت عمومیت بیابد خودش تبدیل به نعمت می شود چون می فهمیم که هم سرنوشتان فراوانی داریم.
برای تفکر:
به نظر شما چرا ما خود را قربانی یک مصیبت میدانیم ؟
پست های مرتبط
28 اسفند 1403
27 آذر 1402
10 شهریور 1401
9 شهریور 1401
9 شهریور 1401
دیدگاهتان را بنویسید